تاریخ زبان فارسی قسمت دوم
پیرامون ادبیات
نقد و بررسی و انتشار آثار ادبی

 

هنوز یادگار این زبان در آن سوی جیحون و دره ی زرافشان و نواحی سمرقند، بخارا، بلخ و بدخشان باقی است و یادگار دیگری نیز از آن در ناحیه ی "پامیر" متداول است و قدیم ترین نمونه ایی که از این زبان به دست ما رسیده اوراقی است که از کتاب های مذهبی مانی پسر فدیک، پیمبر مانویان به خط آرامی و این ورقه در سال های نزدیک، به دست کاوش کنندگان آثار قدیم که در ترکستان چین به کاوش و پژوهش پرداخته بودند از زیر انقاص شهر ویران "تورفان" و سایر قسمت های ترکستان چین پیدا آمده است و چون آن را خواندند، دانستند که سرودهای دینی مانی و شعرهایی است که در کیش مانوی گفته شده و از آیات کتاب های مذکور است و نیز برخی اسناد از کیش بودایی و فصلی از عهد جدید ترسایان و مطالبی که هنوز حل نشده است در میان آن ها است.

 

هرچند این آیه ها و شعرها پاره پاره، جدا جدا و شیرازه فرو گسسته است و گویا باز ماند و مره ریگی است از کتاب های پارسی مانی "شاپورگان" و کتابی دیگر که نام آن "مهرک نامه" بوده است. اما با وجود این به تاریخ تطور زبان پارسی یاری بزرگی کرده بسیاری از لغت های فارسی را که با لغات اوستا، فارسی باستانی و پهلوی از یک جنس ولی به دیگر لهجه است به ما وانمود می سازد و بنیاد قدیم زبان سغدی و بلکه ریشه و پایه ی زبان شیرین "دری" را که زبان فردوسی و سعدی است معلوم می دارد؛ و نیز از کشفیات به زبان های آریایی دیگری که زبان "تخاری" و زبان "سکایی" باشد می توان پی برد و اکنون مشغول حل لغات و تدارک صرف و نحو آن زبان ها می باشند.

 

زبان دری

در معنی حقیقی این کلمه اختلاف است و در فرهنگ ها وجوه مختلف نگاشته اند و از آن جمله آن است که :

"گویند لغت ساکنان چند شهر بوده است که آن بلخ، بخارا، بدخشان و مرو است و طایفه ای بر آن اند که مردمان درگاه کیان بدان متکلم می شده اند و گروهی گویند که در زمان "بهمن اسفندیار" چون مردم از اطراف عالم به درگاه او می آمدند و زبان یکدیگر را نمی فهمیدند بهمن فرمود تا دانشمندان زبان فارسی را وضع کردند و آن را دری نام نهادند یعنی زبانی که به درگاه پادشاهان تکلم کنند و حکم کرد تا در ممالک به این زبان سخن گویند - و منسوب به دره را نیز گویند همچو کبک دری و این به اعتبار خوشخوانی هم می توان بوده باشد زیرا که بهترین لغات فارسی زبان دری است."

 

از این تقریرها و توجیه های دیگر چیزی که بتوان پذیرفت دو چیز است :

 

     یکی آن که در دربار و میان بزرگان در خانه و رجال مداین (تیسفون پایتخت ساسانی) به این زبان سخن می گفته باشند.

 

     دیگر آنکه این زبان، زبان مردم خراسان، مشرق ایران، بلخ، بخارا و مرو بوده باشد و جمع بین این دو وجه نیز خالی از اشکال است و مسائلی که این دو وجه را تأیید می کند.

 

قدیم ترین آثار زبان ایران

مورخان اسلامی نوشته اند نخستین کسی که به زبان پارسی سخن گفت "کیومرث" بود و معلوم است که این سخن افسانه ای بیش نیست. اما آن چه تا امروز از روی آثار صحیح و تاریخی به دست آمده است قدیم ترین کلامی از زبان ایرانی که در دست ما می باشد همان سخنان اشو زرتشت سپیتمان است که در سرودهای دینی "گاثه" مندرج است و بعد از آن قسمت های قدیم اوستا که غالب آن ها نیز نظم است نه نثر؛ گاثه به زبانی است که آریایی های هند نزدیک بدان زبان کتاب های دینی و ادبی قدیم خود را تألیف و نظم نموده اند، نام کتاب زردشت چنان که گذشت "اوپستاک" بود و گاهی از آن کتاب به عبارت "دَین" تعبیر می‌شده است. مخصوصا در کتاب پهلوی "بندهش" به جای اوستا همه جا "دین" آمده است و خط اوستایی را هم بدین مناسبت "دَینْ دِپیوَریه" گویند، یعنی خط دین و در "دینکرت" و سایر کتاب ها هرجا که گوید "زردشت دین آورد" مرادش اوستا است.

 

دیگر کتیبه هایی است که از هخامنشیان باقی مانده است که مهم ترین آن ها کتیبه ی بهستان (= بیستون) می باشد و ما اینک اشاراتی به مجموع کتیبه های سنگی و سفالی می نماییم :

 

     1- در شهر پازارگاد یا پاسارکاد عبارتی بوده است به خط میخی که : "من، کورش، پادشاه هخامنشی ام" و نیز مجسمه ای از زیر خاک در 1307 به اهتمام پروفسور هرتسفلد بیرون آمده و بر آن این سطور نبشته است: "من، کورش، شاه بزرگم"

 

     2- کتیبه ی بیستون

 

 این نوشته بر تخته سنگی بزرگ در دره ی کوچکی از کوه معروف به بیستون (بغستان) از طرف "داریوش" کنده شده است، و در زیر نبشته ها صورت داریوش است که پای خود را بر زبر مردی که بر زمین به پشت درافتاده است نهاده و کمان در دست دارد و پیشروی او نه نفر از طاغیان بریسمان بسته با جامه های گوناگون دیده می شوند و بر بالای صفه پیکر "فَرَوَهَرْ" نمودار است و پشت سر داریوش دو تن از بزرگان ایستاده اند. داریوش در این جا دو کتیبه دارد: یکی کتیبه ی بزرگ به خط میخی و به زبان فارسی قدیم، عیلامی و بابلی در دو هزار کلمه؛ دیگر کتیبه ای کوچک به زبان فارسی و عیلامی در صد و پنجاه کلمه. خلاصه ی این نوشته ها شرح فتوحات داریوش و فرو نشاندن فتنه ی  بردیای دورغین "گئوتامای مغ" و داستان نه تن از طاغیان می‌باشد. این کتیبه مهم ترین ِکتیبه های هخامنشی است و از روی این نوشته ها قسمت بزرگی از تاریخ هخامنشی روشن می گردد.

 

     3- کتیبه ی تخت جمشید

 

در وادی مرودشت که رود "کور" از میانش جاری است، در دامنه ی کوه رحمت، پشت به مشرق و روی مغرب بر کمر کوه چند کاخ و عمارت بزرگ بوده است، و شهری هم - که به اغلب احتمالات "پارس" نام داشته و پیش از شهر "سْتَخْرْ" و بعد از شهر "پارسَ کْرتَ" پایتخت "فارس" بوده است و یونانیان آن را "پرس پولیس" خوانده اند - در پیرامون این عمارات وجود داشته است.

این عمارات بر طبق کتیبه هایی که از داریوش و خشایارشا باقیمانده است هرکدام  نامی خاص داشته، آن چه پیشاپیش پله و دروازه ی ورود به مغرب قرار دارد. بارگاه شاهنشاهی و بر طبق کتیبه ی درب بزرگ به صفت "وَسْ دَهْیو" یعنی "همه کشور" یا "همه کشورها" خوانده می شده است و جایگاه پذیرایی فرستادگان و بار دادن همه ی رعایای شاهنشاهی هخامنشی بوده؛ دیگر "اَپَدانَهْ" نام داشت ظاهرا از همان ماده ی "آبادان" و بیرونی شمرده می شد، قصر دیگر در دست چپ "اَپَدانَه" واقع است نام "صد ستون" داشته است و این نام در کتیبه ی پهلوی "شاپور سکانشاه" که روزی در این عمارت فرود آمده است دیده می شود و به جای خود از آن کتیبه گفتگو خواهد شد.

دیگر کاخ "هَدِشْ" یا "هَدیشْ" به یاء مجهول بر وزن "مَنشْ" نام داشت و در سوی جنوبی اپدانه واقع بود، چنین پنداشته اند که این کاخ اندرونی شاهنشاهی و حرم سرای بوده است و این حدس به دلایلی درست می نماید چه شاید واژه ی "هَدیش" اصل و ریشه ی "خدیش" باشد، که به زبان دری کدبانو، خاتون بزرگ و رسمی را گویند و چنان که خواهیم دید حرف "خ" و "ه" در زبان فارسی به یکدیگر بدل می شوند.

عمارت دیگر "تَجَر" است و آن کاخ کوچک تری بوده است در ضلع شمالی صفه ی تخت جمشید که آن را قصر زمستانی یا "آفتاب‌کده" پنداشته اند، در فرهنگ ها "تجر" بر وزن شَرَر خانه ی زمستانی را گویند و بعضی مخزن و صندوق خانه نیز هست، و این بنا رو به آفتاب ساخته شده است و امروز این کاخ را آینه خانه گویند و دو کتیبه از سکانشاه به پهلوی و یک کتیبه از عضدالدوله فنا خسره ی دیلمی به خط کوفی و چند کتیبه ی  دیگر از آل مظفر و تیموریان در آن جا هست. سوای این چند کاخ  بزرگ آثاری از معبد، خلوت ها و ابنیه ی خرد و ریز دیگر نیز در آن صفه باقی است.

 

این بنا به دست داریوش در سنه 520 ق م آغاز گردید و سپس داریوش ولیعهد خود خشارشا را در حیات خود به تخت نشانید و اتمام ابنیه ی نامبرده را به اهتمام وی باز گذاشت در این ابنیه نیز جای به جای کتیبه‌هایی از داریوش، خشایارشا و اَرْتَخَشَتْرَ سوم باقی است به سه زبان پارسی، عیلامی، آشوری و اخیرا قریب سی هزار خشت مکتوب به خط میخی که نظیرش در شوش نیز به دست آمد در تخت جمشید پیدا شد و برای پختن و خواندن به فیلادلفی امریکا ارسال گردید و نیز لوحه های زرین و سیمین که در زیر پایه های عمارت به عنوان "بُنلاد" یعنی سنگ یادگارِ بنا به خط میخی از داریوش به دست  افتاده درموزه ی ایران باستان در تهران موجود می باشد این کاخ ها را اسکندر ملعون پس از ورود به "پارسا" عمدا آتش زد و علامت آتش سوزی هنوز در آن پیداست و نگارنده خود زغال های قدیم را دیده  است ....

 

در تُنده ی کوه بیرون از این عمارت نیز دو دخمه است و دخمه ی سومین که گویا از آن داریوش سوم بوده ناتمام مانده است، بر آن دو نیز نقوش و نام هایی کنده شده است.

 

     4- کتیبه ای در تنگه ی سوئز یافته اند از داریوش اول دارای هشتاد کلمه که بعضی از آن ها محو شده است، مضمون کتیبه ی  مذکور چنین است - بعد از عناوین و القابی که در همه ی کتیبه ها معمول است گوید:

" داریوش شاه می گوید من پارسیم و به دستیاری پارسیان مصر را گشودم و فرمودم از آب روانی که نیل نام دارد و در مصر جاری است به سوی دریایی که از پارس به آن جا می رود این کال را بکنند و این کال کنده شد چنان که من فرمان دادم و کشتی ها روانه شدند از مصر از درون این کال به پارس چنانکه اراده ی من بود"

 

     5- کتیبه ی نقش رستم

 

در سه میلی تخت جمشید دخمه هایی بر بدنه ی کوه کنده و تراشیده اند، این ها سه دخمه است که یکی روی دیگری به شکل چلیپا کنده شده است و 24 متر و نیم از زمین بلندتر است در قسمت بالای این آثار حجاری های زیبا، صورت داریوش و "گاس"، سریری که روی گاس نهاده شده، داریوش بر آن ایستاده است نقش گردیده و کتیبها ی هم به امر داریوش در آن جا کنده شده است.

 

     6- آثار داریوش

 

"شوش" در خاک خوزستان و پایتخت زمستانی شاهان هخامنشی بوده است - در شوش ارگ، قلعه و کاخ بزرگ و زیبایی داشته اند که ستون های سنگی شبیه به ستون های تخت جمشید و کاشی کاری های بسیار ممتاز در آن عمارت به کار برده شده بود و غالب این یادگارها در موزه ی "لُوْر پاریس" موجود است. در این ارگ مانند تخت جمشید خشت هایی پیدا شد از گِل رُسْ که روی آن ها به خط میخی کتیبه هایی نوشته اند به زبان معهود و نسخه ی بابلی (اسوری) از همه سالم تر مانده بود، آن را مأخذ ترجمه قرار دادند و پس از سالیان رنج و بررسی عاقبت در (1928 مسیحی) بعد از سی سال تمام این نبشته ها خوانده شد و منتشر گردید. این نبشته از داریوش بزرگ است که نخست وی این کاخ و ارگ را آباد کرده است؛ این کتیبه بعد از کتیبه ی  بیستون مهم ترین نوشته ای است که از هخامنشیان به دست آمده است، و اگر نبشته های خشتی تخت جمشید نیز خوانده شود سومین قسمت مهم این آثار شمرده خواهد شد.

همچنین در شوش کتیبه های کوتاه دیگری بر پاسنگ های ستون، آجرها، کاشی ها، مجسمه ها و لوحه های سنگی و میزهای مرمر و اشیاء متفرق از داریوش پیدا شده است که این شاهنشاه را معرفی می‌نماید؛ این یادگارها نیز همه به سه زبان پارسی، عیلامی و آسوری می باشد.

در شوش از خشایارشا، اردشیر دوم و اردشیر سوم نیز کتیبه هایی یافت شده است که خود را معرفی می‌کنند و نام اَپَدانه، خَدیش، دَسَرْ (تچر)، پَرَدیس (فردوس= باغچه) و سَرَوُمْ (ظ:تچر) پستو یا خانه ی پسین در ضمن ذکر ابنیه و کاخ ها برده می شود و معلوم می دارد که عمارات شوش باری آتش گرفته و ویران گردیده است و جانشینان داریوش از نو آن را عمارت کرده اند.

 

     7- در کرمان

 

در کرمان هرم کوچکی از سنگ پیدا شده که در پهلوهای آن سنگ به سه زبان کتیبه ای از داریوش نقش گردیده است و او را و پدرش را نام می برد.

 

     8- درالوند

 

در الوند دو کتیبه، اول از داریوش بر کوه نزدیک روستای عباس آباد به قرب همدان به سه زبان موجودست که دارای دو بند می باشد، یکی در ستایش اهورامزدا، دیگر در معرفی خود و پدرش، کتیبه ی دوم از خشایارشا در دو بند درست مانند کتیبه ی پدرش.

 

     9- کتیبه های همدان

 

     1- در همدان دو لوحه ی سنگ بنا (بُن لاد) از زر و سیم پیدا شد و دولت ایران آن را خریداری کرد، در آن جا داریوش حدود کشور خویش را مشخص می نماید.

 

     2- در همدان کتیبه ای از طرف اردشیر دوم بر پایه ی ستونی که در موزه ی بریتانی است به سه زبان نوشته شده است که خود و پدر و خانواده ی خویش را معرفی کرده است و اهورمزد و اناهیتا و میثره (مهر) را ستوده و از بنای اَپَدانه ای در همدان خبر می دهد که وی بنا گذارده است.

 

     10- کتیبه ی وان

 

خشایارشا بر سنگی که به زمین عمودست و در ارگ شهر واقع بوده است و آن را "اُرتُوقاپُو" گویند، کتیبه ای دارد که بسیار استادانه صقیل یافته، کنده گری شده و خوب هم مانده است. خشایارشا درین نبشته پس از ستایش هورمزد و معرفی خویش گوید که، داریوش کارهای زیبای بسیار انجام داد از جمله این سنگ را بفرمود تا صقال دادند اما چیزی بر آن نبشته نکرد، پس از او من این نبشته را فرمودم براین سنگ بکندند، الی آخر.

 

     11- مُهری‌ است چهار گوشه از داریوش استوانه ای شکل که پادشاه برگردونه ای سوار است و به شکار شیر مشغول می باشد و روی آن نبشته اند:" من داریوش شاه‌ام"

 

     12- وزنه ایست از مرمر سیاه که دو کَرْشَهْ وزن داشته است و بر سر قبر شاه نعمت الله در کرمان بوده و از آن جا به موزه ی بریتانی نقل کرده‌اند روی این سنگ به پارسی، عیلامی و آسور کنده‌اند: "دو کَرْشه منم داریوش شاه بزرگ پسر ویشتاسپ هخامنشی"

 

     13- بر گلدان های متعددی از مرمر سفید به سه زبان نوشته اند "خشایارشا شاه بزرگ" و این گلدان ها در موزه های لندن و پاریس و فیلادلفی باشند.

 

     14- بر گلدان های دیگری که در موزه ی  فیلادلفی، برلن و دنیس می باشد به سه زبان کنده شده است: "اردشیر شاه بزرگ" و چند مهر از مردم دیگر به دست آمده است بدین نام ها: "اَرْشَک پسر آثیابَئوُشنْه" دیگر "هَدَ خِی یَ.... ثَدَثْ" سه دیگر "دَشْداسَک" چهارم "وَهِیَ ویش داپایَ" پنجم "من خرشادَ شی یا" که گویا نام های خاصی است.

 

     غیر از این نبشته ها نبشته های دیگری هم از شاهنشاهان هخامنشی به زبان های دیگر غیر از پارسی در دست است مانند: بیانیه ی کورش بزرگ در بابل که به زبان و خط بابلی انتشار یافته بود - این کتیبه بر استوانه ای از گل رُس نبشته شده است دارای 45 سطر که قسمتی بزرگی از آن محو شده است.

 

     کتیبه ی داریوش اول بر سنگ یادگار کانال که در نزدیکی کانال سوئز به دست آمد و شرحش گذشت، این کتیبه در پهلو ی کتیبه ای است که به سه زبان پارسی، عیلامی و آسوری نوشته شده است و به زبان مصری و با خط هیریوغلف می باشد و داریوش را "آن تریوش" نامیده اند و القاب و عناوین فرعونان مصر را بدو داده اند و طرز نوشته با طرز نوشته های پارسی به کلی متفاوت است.

 

     کتیبه دیگر به زبان شوشی جدید در  بیستون که هنوز خوانده نشده است و تکرار مختصری است از سه سطر کتیبه ی بزرگ داریوش و کتیبه ای به زبان آرامی از او در نقش رستم و باز سطوری در بیستون به زبان بابلی و شوشی از داریوش هست. هنوز مضامین این سه کتیبه ی آخری خوانده نشده و یا انتشار نیافته است.

 

      کتیبه ای از اردشیر اول در تخت جمشید به زبان بابلی در 13 سطر که قسمت چپ آن ها باقی و باقی محو شده است، و نیز از اردشیر دوم کتیبه ای در تخت جمشید به زبان و خط بابلی است که چند کلمه از آن برجای است.

 

     سوای این آثار بازهم از کنار و گوشه یادگارهایی و اشیایی که دارای کتیبه است به دست آمده و می‌آید، چنان که گیره ی دری از لاجورد بزرگ تر از کف دست که متعلق به یکی از درهای عمارت اَپَدانه تخت جمشید بوده است پیدا شده و بر لبه ی گیره ی  مذکور روی لاجورد به خط سفید میناکاری کتیبه ای نوشته اند، به خط میخی به نام خشایارشا نیز مهرها و پارچه های دیگر.

 

زبان فارسی باستان بعد از انقراض دولت هخامنشی از میان رفت - یعنی زبان رسمی کشور تغییر یافت - و در عهد اشکانیان که بار دیگر کارها به دست ایرانیان افتاد، رفته رفته زبان پهلوی شمالی و شرقی که زبان اقوام "پرثوی" بود رواج گرفت و پس از ترک یونان مأبی سکه ها و سایر اسناد ایران با زبان ایرانی و به خط آرامی نمودار گردید.

 

قدیمی ترین آثار پهلوی اشکانی

قدیم ترین آثاری که از خط و زبان پهلوی در دست است دو قباله ی ملکی است که در ایالت اورامان کردستان چند سال پیش به خط پهلوی اشکانی و به زبان پهلوی بر روی کاغذ پوست به دست آمد و تاریخ آن مربوط به صد و بیست سال پیش از میلاد مسیح است و قبلا بدان اشاره شد. در یکی از آن قباله ها خواندم که از طرف دولت قید گردیده و خریدار پذیرفته است که اگر باغی را خریداری می کند آباد نگاه ندارد و آن را ویران سازد مبلغ معینی جریمه بپردازد، و از این قباله اندازه ی اعتنا و توجه پادشاهان ایران را به آبادانی کشور می توان قیاس کرد.

اسناد قدیمی دیگری که در دست است، باقی مانده ی  کتب و آیین مانی و سایر مطالب از قبیل فصول از عهد جدید و مطالبی از کیش بودایی است که در آغاز قرن حاضر از طرف خاورشناسان از خرابه‌های شهر "تورفان" پیدا شد و به دست دانشمندان خوانده شد و قسمتی از آن ها انتشار یافت هرچند که دانشمندان تردید دارند که آیا بهتر است این خط و زبان را منسوب به "سُغُدی" بدارند یا منسوب به پهلوی شمالی ؟

 

این اوراق غالبا روی پوست آهو یا بر پارچه نوشته شده است. خطوط آن نوعی از خط پهلوی است و نوعی دیگر که از خط پهلوی گرفته شده و از بالا به پایین نوشته شده است و بعدها خط "اویغُوری" که خط اویغُوره و مغول ها باشد از این خط گرفته شده است.

مطالب آن ها دینی و اخلاقی است و لغات دری که در پهلوی جنوبی دیده نمی شود در این اوراق دیده می شود و با پهلوی جنوبی بسیار تفاوت دارد؛ آن اوراق به زبانی است که بلاشک پایه ی زبان مردم سمرقند، بخارا و بنیان زبان قدیم مردم خراسان شرقی محسوب می شود و پایه و اصل زبان دری را نیز بایستی در این زبان جستجو کرد. چنان که قبلا بدان اشاره شد، ‌و باز هم در جای خود ما از این اوراق، لغات و بعضی مختصات آن گفتگو خواهیم کرد.

 

در خصوص اسناد دوره ی اشکانیان بدبختانه به جایی دسترسی نداریم. از این روی اطلاع زیادی از پهلوی شرقی و شمالی و تفاوت آن با پهلوی جنوبی در دست نیست و در لهجه های مختلف خراسان غربی، طبرستان، آذربایجان و طوالش نیز که بدون شک مخلوطی از پهلوی شمالی و شرقی (اشکانی) و پهلوی جنوبی و دری است کنجکاوی و بررسی کامل نشده است ورنه آگاهی های زیادتری به دست خواهد آمد،‌ خاصه هرگاه از اوراق تورفان و از زبان ارمنی نیز استفاده شود.

 

کتب عهد اشکانی هفتاد کتاب بوده است که نام چهار کتاب از آن باقی است چنان که در مجمل‌التواریخ و القصص گوید:

"و از آن کتاب ها که در روزگار اشکانیان ساختند هفتاد کتاب بود از جمله کتاب مروک (مردک ؟) کتاب سندباد، کتاب یوسیفاس کتاب سیماس" و رساله ای است به پهلوی در مناظره ی نخل و بز به شعر دوازده هجایی، مخلوط به نثر که گویا در آغاز منظوم بوده است و بعد ابیات آن کتاب مغشوش و دست کاری شده است و فعلا نثر و نظمی است مختلط و این کتاب هم برحسب عقیده ی  "هرتسفلد" به لهجه ی پهلوی شمالی است و نامش "درخت آسوریک" است.

 

آثار پهلوی جنوبی

بعد از کشته شدن "اَرْدَوَانِ پنجم" که وی را "اَفْدُمْ" یعنی آخرین نیز می نامیده اند، خاندان نجیب و بزرگ "پرثوی" برچیده شد و دولت اشکانی منقرض گردیده و شهنشاهی از خانواده ی مشرقی به خانواده ی جنوبی (فارسی) که به دست "اَرْتَخشَتْرَ"(= اردشیر) پسر "پاپک" تأسیس شده بود انتقال یافت، آن دولتی که بعدها خود را وارث بهمن اسفندیار و جانشین کیان شمرد.

 

در این دوره، خط و

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 14 آذر 1391برچسب:, توسط اکبر جعفری |